سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریچه

 
 
امشب به جای گریه تو را دار میزنم
بر من نخند...جای تو دیوار میزنم
هرچند فرصت دلم تا زلزله کم است
یک بم به جای بودنت آوار میزنم
یک شب دوباره از خودم آغاز میشوم
خط روی یاد و خاطر  اینبار میزنم
دیگر هوای ماندنت در من تمام شد
روی نگاه پنجره دستار میزنم
امشب میان چند شب درگیر مانده است
کی صبح می شود مرا هی زار میزنم
یک دسته از کلاغ ها در حال مردنند
من ضجه تا رسیدن یک سار میزنم
دنیای عاشقی ما پایان گرفته است
بین من و نگاه تو دیوار میزنم ...
شاعر : نامعلوم
یادگاری :
خدا خیر بدهد این کفش های بندی را ، که رفتنت را دقیقه ای به تعویق می اندازند ....

نوشته شده در شنبه 89/5/30ساعت 5:49 عصر توسط نظرات ( ) |

 
 
پنجره اتاقم ، دیگر با صدای امواج نمی لرزد
چندی است دریا ساکت شده ، مواج و طوفانی نمی گردد .
چندی است آسمان ، بی خود و بی جهت نمی بارد
دست ها  رو به آسمان دراز و انگار او نمی داند ...
 
گلهای درون باغچه ام تشنه اند ، اما
دیگر با آب دادن و نوازش های من آرام نمی گیرند .
چشم گل ها نیز رو به آسمان وا مانده ، اما
انگار کسی آن بالاها جلوی بارشش را می گیرد ...
 
چندی است حس میکنم حضور صدایم اینجا بی خودی است ،
وقتی دریا هم به شنیدن آن بی توجهی می کند.
چشمهایم را از بس شسته ام ، کم رنگ شده اند
اینجا نمک هم احساس تلخی می کند ...
 
نیمه ام درون آب افتاده و نقشش اما
هر چقدر دست و پا میزنم تیره تر می شود .
ذهنی ندارم برای درک از میان آب و خاک
دیوانه ی سکوت توست که عاقل نمی شود ...
 
چندی است که در ساحل نمی نشینم ساکت و بی خیال
بر می خیزم و می زنم تمام احساسم را به آب .
ذره ذره اش را که گم میکنم ، لحظه ای میخندم
غافل از اینکه آن تکه ها می آیند سراغم به خواب ...
 
نمی دانم چرا وقتی اینجا چشمهایم را می بندم
جایی دیگر ، دور تر و عجیب تر بیدار میشوم .
آنجا کسی نیست . فقط کاغذی و در کنارش قلم
باز به سوی میز خیس دلتنگی هایم رهسپار می شوم ...
 
هی می نویسم و می نویسم و خط می زنمش ، اما
هربار ، حرف هایم به پایان نرسیده بیدار می شوم .
ماجرای عجیبی است چشم بستن های من
اینجا که می خوابم ، آنجا بیدار می شوم ...
 
سلام ! گیر افتاده ام این بار بین زندانی از خیال
خواب و بیداری ام دست خودم نیست ، نمی دانم چرا.
شاید غرق امواج دریا که شوم شبی
یابم آن آرامش دیرینم را به زیر ماسه ها ...
 
عماد(ع.ت)
 

نوشته شده در چهارشنبه 89/5/27ساعت 4:48 عصر توسط نظرات ( ) |

بودا هر گاه با بی احترامی یا بد رفتاری کسی مواجه میشده، از او تشکر می کرده است !

وقتی علت را می پرسیدند، بودا می گفته است: زندگی آینه ای است که ما خود را در آن

می بینیم. نوع رفتار دیگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان

همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان خود را به‌

پای چوبه‌ی اعدام می کشانی ! بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب .

و اگر مخالفان خود را به‌ زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس .

و اگر با مخالفان خود به‌ جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو .

و اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به‌ سخنان

حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل ...


نوشته شده در چهارشنبه 89/5/27ساعت 12:23 عصر توسط شیوانا نظرات ( ) |

بذار این چشمه راهی شه
بذار این رود دریا شه
بذار ادم به ادم ...نه
رسیدن سهم کوه ها شه....

دیگران را ببخشید نه اینکه انها سزاوار بخشش اند بلکه تو مستحق ارامشی...

نوشته شده در پنج شنبه 89/5/7ساعت 12:6 صبح توسط فهیمه نظرات ( ) |

 
شوهر: سلام،من Log in کردم.
 
زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟
شوهر: Bad command or File name
 
 زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم!
 شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel
 
زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟
 شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time
 
زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.
شوهر: Sharing Violation, Access Denied 
 
زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود.
 شوهر: Data Type Mismatch 
 
زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی.
 شوهر: By Default
 
زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.
 شوهر: Hard Disk Full 
 
زن: ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟
 شوهر: Unknown Virus Detected 
 
زن: خب مادرم چی؟
شوهر: Unrecoverable Error 
 
زن: و رابطه تو با رئیست؟
شوهر: The only User with Write Permission 
 
زن: تو اصلا منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟
 شوهر: Too Many Parameters 
زن: خوب پس منم میرم خونه بابام.
 
شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed
 زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم!
 
شوهر: Close all Programs and Logout for another User 
زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم

نوشته شده در شنبه 89/5/2ساعت 10:3 صبح توسط نظرات ( ) |


Design By : Pars Skin





کد ماوس