سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریچه

یکی عاشق بود... یکی عاشق نبود...؛هیچکس مثل خدا عاشق معشوقش(ما انسان ها) نبود

یه روز عاشقش  بودم ،یعنی با تموم وجودم می خواستمش اما... نمیدونم چرا خدا وسط عاشقی من بلند گفت: کات!!!

اما دیگه نگفت: صدا-نور- حرکت

نمی دونم چرا؟شاید من عاشقی و خوب بازی نکردم -اما بذارین یه چیزی ؛ به حقانیتش قسم ،هم باهاش
خندیدم ،گریه کردم،حتی براش درد کشیدم.اما نمیدونم؟

اون اصلا نقشش رو خوب بلد نبود بازی کنه.زیرِ صداش یه جوری تملق بود-من عاشق بودم،اما اون معشوق نبود!!!

اینه که موضوع نوشته ام رو گذاشتم: یکی بود... یکی نبود... غیر از خدای مهربون هیچکس دیگه عاشق نبود...

می دونید فیلم منم یه روزی به اکران در میاد.می دونید کی؟ قــــــیــــــامـــــــت!!!

یه روزی با صدای بلند می گن:فیلم یکی بود... یکی نبود... تا چند دقیقه دیگه روی پرده آسمون به نمایش در میاد...

کارگردان:خدا

بازیگران:

خودم و اون وخدا !

 و با هنرمندی : شــــیـــــطـــــان

امیدوارم اون روز از فیلم من بدتون نیاد!!!

تمام…


نوشته شده در دوشنبه 88/11/19ساعت 11:48 صبح توسط نظرات ( ) |

 

 

 

برای دیدن ادامه تصاویر بر روی ادامه مطلب کلیک کنید...  ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 88/11/16ساعت 9:59 عصر توسط دانیال نظرات ( ) |

عشق همانند مغناطیسی است که ما را به مبدا خود جذب می کند . باربارا دی آنجلیس

برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . ارد بزرگ

اگر همه آرزوها برآورده می شد ، هیچ آرزوئی برآورده نمی شد. یونسکو

مقام عالی انسانی در برابر شماست. آن را بدست آورید. شیللر

به زبانت اجازه نده که قبل از اندیشه ات به کار افتد. شیلون

اسطوره ها زاینده اند ! آنان برای فرزندان سرزمین خویش همواره امید به ارمغان می آورند . ارد بزرگ

وقتی که رویا می بینم ، احساس جوانی می کنم. الیزابت کوتورث

سردمداران برای آنکه به توفان مردم گرفتار نشوند باید با امواج دریای آدمیان هماهنگ گردند .مهار دریا غیر ممکن است کسانی که فکر می کنند مردم را با امکانات خود مهار کرده اند دیر یا زود گم می شوند .  ارد بزرگ

لازمه موفقیت ،در توانائی تمرکز انرژی ذهنی و جسمی وبدون وقفه بروی یک مسئله است بی آنکه احساس خستگی کنید. توماس ادیسون

لباس قدیمی را بپوشید ولی کتاب نو بخرید. آستین فلپز


نوشته شده در سه شنبه 88/11/13ساعت 9:37 صبح توسط نظرات ( ) |

پشتش سنگین بود و جاده‌های دنیا طولانی می دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته می خزید، دشوار و کند؛ و دورها همیشه دور بود.
سنگ پشت تقدیرش را دوست نمی‌داشت و آن را چون اجباری سخت بر دوش می کشید. پرنده‌ای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگ پشت رو به خدا کرد وگفت: این عدل نیست! کاش این همه پشتم را سنگین نمی کردی، من هیچگاه نمی رسم، هیچگاه ...
و در لاک سنگی خود خزید به نیت نا امیدی !
خدا سنگ پشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کره‌ای کوچک بود و گفت: نگاه کن. ابتدا و انتها ندارد.هیچ کس نمی رسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است، حتی اگراندکی؛ و هر بار که می روی، رسیده‌ای و باورکن آنچه بر دوش توست، تنها لاک سنگی نیست، تو پاره ای ازهستی را بر دوش می‌کشی، پاره‌ای از مرا !
خدا سنگ پشت را بر زمین گذاشت، دیگرنه بارش چنان سنگین بود و نه راه ها چندان دور. سنگ پشت به راه افتاد و گفت: رفتن حتی اگر اندکی؛ و پاره ای از""او "" را با عشق بر دوش کشید


نوشته شده در سه شنبه 88/11/13ساعت 9:13 صبح توسط نظرات ( ) |

پرسیدم

چطور، بهتر زندگی کنم ؟

با کمی مکث جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن ،

و هیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ،

آخر .... ،

و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

کوچک باش و عاشق .... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ...

هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش

در صحرا میچراید ،آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر

خواهد شد ،شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو

سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،

مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام

وجود شروع به دویدن کنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ، چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من

اضافه کرد :

زلال باش .... ،‌ تنها زلال باش .... ،

فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،

زلال باش ، که آسمان ازان توست


نوشته شده در یکشنبه 88/11/11ساعت 2:44 عصر توسط شیوانا نظرات ( ) |

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند!

زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه ها اشتباها فکر کردند که نوبل معروف –مخترع دینامیت- مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: «آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آور ترین سلاح بشری مرد!»

آلفرد خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ اینگونه بشناسند؟!

سریع وصیت نامه اش را آورد. جمله های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه ای برای صلح و پیشرفت های صلح آمیز شود. امروز نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه های فیزیک و شیمی نوبل می شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.

نتیجه اخلاقی: یک تصمیم برای تغییر یک سرنوشت کافی است.


نوشته شده در شنبه 88/11/10ساعت 1:3 عصر توسط دانیال نظرات ( ) |


1-خاله

معنای لغوی: خواهرمادر

معنای استعاره ای : هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد.

غذای مورد علاقه : آش کشک.
ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز و دوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است.

دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران کودکی  که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید .

مشاغل کاذب : خاله زنک بازی، خاله خانباجی .

چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسکه.

داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است .

2-عمه
معنای لغوی : خواهر پدر

معنای استعاره ای : هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد.

نقش سمبلیک : به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل

1– جواب همه ی حرف های بدی که میزنید . مثال : عمته

2 – جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره

3- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/ رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی

4 – خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم …

غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو.

ضرب المثل : ندارد (تخفیف به دلیل تعدد در نقش های سمبلیک )

زیر شاخه ها : شوهر  عمه: یک مرد   پولدار که سیبیل قیطانی دارد. پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند

چهره های معروف :  عمه لیلا

ترجیع بند : دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست. (شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام!)

داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است.

3– دایی

معنای لغوی : برادر مادر

معنای استعاره ای : هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد .

غذای مورد علاقه: فسنجون .

ضرب المثل: عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود.

زیر شاخه ها : زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید .  پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی   که در بزرگسالی   مثل یک همرزم ساپورتتان   می کنند .

چهره های معروف : علی دایی، دایی جان ناپلئون .

ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیسی هاست .

سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید .

4– عمو

معنای لغوی : برادر پدر

معنای استعاره ای : هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود .

غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت .

ضرب المثل : عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند .

زیر شاخه ها :  زن عمو : یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی  که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید .

مشاغل کاذب : بازی در قصه های ایرانی .

چهره های معروف : عمو زنجیرباف، عمو یادگار، عمو پورنگ .

داشتن یک عمو ی پولدار خیلی خوب است.


نوشته شده در پنج شنبه 88/11/8ساعت 7:0 عصر توسط هاله نظرات ( ) |

<      1   2   3      >

Design By : Pars Skin





کد ماوس